نگاهی به روش و منش شبکه اهل بیت - مرگ بر آمریکا

بیان تفاوت آشکار میان ادعاهای دروغین شبکه اهل بیت و سیره حقیقی اهل بیت علیهم السلام

نگاهی به روش و منش شبکه اهل بیت - مرگ بر آمریکا

بیان تفاوت آشکار میان ادعاهای دروغین شبکه اهل بیت و سیره حقیقی اهل بیت علیهم السلام

نگاهی به روش و منش شبکه اهل بیت - مرگ بر آمریکا

حسن اللهیاری که خود را پر نفوذ ترین روحانی شیعه از صدر اسلام تا کنون می داند، مدعی است در شبکه ی خود در حال دفاع از اهل بیت است. او نام این شبکه را اهل بیت قرار داده است در حالی که دیدن چند برنامه ی زنده ی او گواه روشنی است بر دروغ بودن این ادعای گزاف.
او که سالیان سال است در لس آنجلس زندگی می کند بدون آن که هیچ خرده ای به سیاست های ظالمانه ی آمریکا داشته باشد، به کوچکترین مناسبت حکومت جمهوری اسلامی ایران را زیر سوال می برد. حوزه ی علمیه قم را بی سواد می داند و علما و مراجع را افرادی احمق و دنیا طلب خطاب می کند.
بر آنیم در این جا، از او و شبکه اش بنویسیم تا برادران اهل سنت و شیعه گمان نبرند هر آنچه این شیخ آمریکایی ادعا می کند مطابق با نظرات تمامی علمای شیعه است.
مرگ بر آمریکا

مرگ بر آمریکا
بایگانی

مرگ بر آمریکا

سید مسیح حسینی | شنبه, ۴ آبان ۱۳۹۲، ۱۰:۰۳ ب.ظ

شما هم در این موج شرکت کنید: http://usa.bachehayeghalam.ir/


مرگ بر آمریکا، یک شعار نیست؛ یک عقیده است...

مرگ بر آمریکا سند هویت  و ابتکار و افتخار جمهوری اسلامی است. وقتی سیاست ما عین دیانت ماست، مرگ بر آمریکا عین دینداری و نماد عبودیت ما به درگاه حضرت حق است.

مرگ بر آمریکا یعنی ما فقط و فقط حضرت الله را می‌پرستیم و از او یاری می‌جوییم و دست رد بر طاغوتیان عالم می‌زنیم.

مرگ بر آمریکا یعنی رب عالم، پروراننده‌ی عالم است و دست مستکبرین تا آن‌جا توان دارد، که حضرت احدی اجازه و فرصت تعدی و گردنکشی را بهر امتحان خویش به آن‌ها بدهد.

مرگ بر آمریکا یعنی رکوع و سجود نماز ما، یعنی طواف و رمی ما، یعنی زمین و زمان هنوز زنده است و با پلیدان عالم می‌جنگد.

مرگ بر آمریکا یعنی مرگ بر طاغوت و شیطان مجسم، یعنی  همه‌ی هویت ما که اگر نفی آن نمی‌کردیم خورشید ولایت بر قلبمان نمی‌تابید.

مرگ بر آمریکا مصداق آزادیخواهی در زمان معاصر است که با ظهور قابیلیان در زمین متولد شده است. مرگ بر آمریکا ندای طبیعت زنده و  عالم هستی است . عالمی که می‌خواهد آینه‌ی تمام نمای حضرت حق باشد و طاغوتیان زمان اجازه‌ی آزاد شدن ظرفیت‌ها و عظمت‌های آن را نمی‌دهند و بالاخره مرگ بر آمریکا یعنی حیات و سرزندگی بشری که فقط حضرت الله را در واسطه‌های فیضش در زمین می‌طلبد.

رهبری عزیز درباره‌ی مرگ بر آمریکا می‌فرمایند:

مرگ برامریکا را کسی به ملت ایران یاد نداد. از اعماق جان یکایک مردم بر آمد که مرگ بر آمریکا. حال عده‌ای در گوشه و کنار پیدا می‌شوند و مورد سؤال قرار می‌دهند که چرا؟ چرا شما این چرا را به جایگاه خودش به کار نمی‌برید؟ چرا نمی‌پرسید که چرا رژیم آمریکا با ملت ایران به جرم اینکه خواسته است مستقل باشد این همه کینه‌ورزی و دشمنی‌کرد و باز هم می‌کند؟
 (۱۳۷۳/۰۸/۱۱ در دیدار جمعی از دانش‌آموزان و دانشجویان)

شعار مرگ بر آمریکا مانند شعار بقیه‌ی انقلاب‌ها نبود که صرفاً برای بسیج اجتماعی اعلام شود و بعد از انقلاب راه خویش در پیش گیرد. آن‌گاه که انقلاب اسلامی اتفاق افتاد رژیم پهلوی که یکی از عمال استکبار بود سقوط کرد و در 13 آبان انقلاب دوم به وقوع پیوست و دست اجانب ازجمهوری اسلامی کوتاه شد.

و مرگ بر آمریکا نه تنها رنگ نباخت بلکه در بسترهای مختلف انقلاب رساتر فریاد زده شد؛ و امروز که عده‌ای با مصادره‌ی حضرت امام سعی دارند شعار مرگ بر آمریکا را از آن‌ها بگیرند آن‌ها با باوری انقلابی‌تر از سال 57  مرگ بر آمریکا را فریاد می‌زنند. این فریاد‌ها از آن جهت است که ملت ایران می‌داند تشیع تا قیام قیامت زنده است. لذا برای فراگیر ساختن نور ولایت در عالم از بذل جانش ابایی ندارد.

همان طورکه حضرت امام فرمودند:
ما تا آخر ایستاده‌ایم و با آمریکا روابط ایجاد نخواهیم کرد مگر این‌که آدم شود و دست از ظلم کردن بردارد.
(صحیفه‌ی نور ج19 ص 74 در جمع وزیر امور خارجه، سفرا و کارداران جمهوری اسلامی در اروپا 6/8/1363)

این انقلاب  با  ایمان و تلاش وافر جوانانش اجازه نخواهد داد که شعارهای انقلاب کمرنگ شود و پای نامحرمان  به این مملکت باز شود.

انقلاب ها به ضد خود تبدیل می‌شوند چون شعارهایشان قراردادی است لکن شعار مرگ بر آمریکا در ناموس هستی جای دارد. لذا این شعار تا قلب جنبش وال استریت و مخالفان نظام سرمایه‌داری در اروپا پیش رفته است و این یعنی مرگ بر آمریکا باور آزادگان جهان برای فروریختن نظام شیطانی دنیای مدرن و پست مدرن در سرتاسر عالم است.

همان‌طور که حضرت علی‌علیه‌السلام بعد از حاکمیت، انقلابی‌ترند و ایشان در سه جبهه برای گسترش عدالت شمشیر می‌زنند و این انقلابی‌گری کار را به کربلا می‌کشاند و سپس انوار غدیر در شاگردان امام باقرعلیه‌السلام و امام صادق علیه‌السلام ظاهر می‌شود و سپس خباثت‌های عباسیان با روش اهل‌البیت علیهم‌السلام بر ملا می‌شود  و همچنان این سیر ادامه می‌یابد تا به انقلاب اسلامی می‌رسد؛ در این انقلاب عزیز، این شور توحیدی با روحیه جهادی و صبر و توکل تا ظهور حضرت حجت علیه‌السلام هرگز از زایندگی نمی‌ایستد تا به برکت مرگ بر امریکا تمدنی به وسعت آسمان بر ویرانه‌های دنیای اومانیستی بنا کند.

آن‌ها که مرعوب و مجذوب به خانه‌ی سست و عنکبوتی دنیای مدرن نگاه می‌کنند و خوی شیطانی مستکبران را در مذاکرات هسته‌ای  نمی‌بینند  و این گردنکشی‌ها را نه ناشی از ضعف آن‌ها که نشأت گرفته از قدرت آن‌ها می‌دانند بدانند مصداق این آیه‌ی ‌الهی شده‌اند:
...والذین کفرو اولیاؤهم الطاغوت یخرجونهم من‌النور الی الظلمات اولئک اصحاب‌النار هم فیها خالدون (آیه‌ی 257 سوره‌ی بقره)

آری چه بد سرپرستانی برای خویش اختیار کرده‌اند!


شما هم در این موج شرکت کنید: http://usa.bachehayeghalam.ir/

  • سید مسیح حسینی

روش برخورد ائمه معصومین علیهم السلام با مخالفین

منصور حسینی | چهارشنبه, ۹ مرداد ۱۳۹۲، ۰۶:۵۹ ب.ظ


متأسفانه آقای اللهیاری؛ فرق دشمنی با بی ادبی و توهین را نمی فهمند و فکر می کنند تبری و دشمنی با کسی، یعنی بی ادبی و فحش و ناسزا دادن به او، در حالی که با تأمل کمی بر سیره اهل بیت علیهم السلام در می یابیم که ایشان در عین بیان حقایق همیشه جانب ادب و احترام را نسبت به مخالفین و مقدسات آنها حفظ می کردند، ...




... مثلا پیامبر گرامی اسلام در تمام دوران تبلیغ خود هیچ وقت به بتها یا طرفداران آن ها فحش و ناسزا نگفتند یا به بزرگان مشرکین بد دهنی نکردند و همیشه حرف حق را با کمال ادب و احترام بیان می داشتند. سایر معصومین نیز همین روش را پیشه خود ساختند و در عین این که حق را بیان می کردند و نسبت به دشمنان دین تبری داشتند در سیره آنان کوچکترین توهین و بی ادبی نسبت به مخالفین و مقدسات آن ها نمی بینیم.

این مطلب را عقل نیز تأیید می کند. هر انسان عاقلی با کمی تأمل و اندیشه به درستی این روش پی خواهد برد چرا که اسلام بنای دشمنی بیهوده با کسی را ندارد و آن چه اسلام در پی آن است هدایت دیگران به راه رشد و کمال است و این مهم، با تحریک و تهییج مخالفین و تحریک تعصبات آن ها به سرانجام نخواهد رسید و بلکه نوعی بد گمانی ایجاد خواهد کرد به نحوی که مانع شنیدن صدای حقیقت و تأمل در آن خواهد شد و برعکس تنها چیزی که می تواند آمادگی قبول حقیقت را در شخص مقابل ایجاد کند اطمینان از صداقت گوینده و دلسوزی واقعی او نسبت به شنونده است.

علاوه بر این، بزرگواری و سعه صدر در گوینده، دل شونده را به حقیقت نزدیک تر خواهد کرد و نوعی اطمینان قلبی به دست بودن کلام گوینده خواهد داد چون از نظر روانی بزرگواری و رفتار کریمانه خود نوعی شهادت بر حقانیت و صداقت گوینده سخن است.

با توجه به اهمیت این بحث در این نوشتار بر آنیم تا به بررسی روش ائمه علیهم السلام در برخورد با مخالفین بپردازیم و این مطلب را روشن سازیم که بد اخلاقی های ما در برخورد با مخالفین ناشی از دین اسلام است یا امری سلیقه ای است که مرضی خدا و ائمه اطهار علیمهم السلام نمی باشد.

از سخنان و سیره بزرگان اسلام و ائمه معصومین (ع) می‌توان منطق و روش روشنی را برداشت کرد. مطابق این منطق برخورد با مخالف باید محترمانه و اخلاقی باشد. به کاربردن الفاظ رکیک و ناسزا حتی برای مخالفی که به ناحق دست به شمشیر برده و به قتل و غارت پرداخته است، روا نیست چه رسد مخالف اعتقادی. امام علی‌(ع) در بحبوحه جنگ صفین می‌شنود که برخی از اصحاب او به لشکر معاویه دشنام می‌دهند. امام می‌فرماید من خوش ندارم که شما فحش دهنده باشید. اگر شما برای آنان اعمالشان را توصیف کنید و وضعیتشان را بیان کنید، سخن درست‌تری گفته‌اید و معذورتر هستید. به جای فحش و ناسزا برای حفظ خود ما و آنان و صلح و هدایت آنان دعا کنید. این روش باعث می‌شود که جاهلان حق را بشناسند و عنودان دست از ستیزه بردارند. (نهج‌ البلاغه، خ۲۰۶)

آن حضرت در میان اصحاب خود نشسته است. امام (ع) مسأله ‌ای را بیان می‌کند. یکی از خوارج که در آنجا حضور داشت با لحنی بسیار زشت گفت: «خدا این کافر [علی(ع)] را بکشد، چقدر دانا و فقیه است!» اصحاب خشمگین شده به سمت او حمله می‌کنند. امام می‌فرماید: آرام! او ناسزایی گفته و دشنامی داده، که در پاسخ او یا باید مقابله به مثل کرد و یا اینکه از گناه او درگذشت [و معلوم است که امام خودش راه دوم را در پیش می گیرد] (نهج ‌البلاغه، حکمت۴۲۰)

در احادیثی آمده است که امام علی(ع) در جنگ‌ها به لشکریان خود توصیه‌هایی می‌کرده، از جمله اینکه صدای خود را بلند نکنند و زیاد سخن نگویند و کسی از دشمن که به آنان سلام کند جواب دهند و … (وسائل الشیعه، ج۱۱، کتاب الجهاد، باب۳۴)

در سایه همین رویاروئى هاى منطقى و مستدل آن حضرت بود که در آغاز جنگ نهروان یک گروه هشت هزار نفرى از لشکر دوازده هزار نفرى خوارج از عقیده انحرافى خود برگشتند و به لشکر على (ع) پیوستند.

 این ها نمونه هایی بود که امام علی علیه السلام در زمان قدرت داشتن خویش انجام داده بودند بنابراین با تقیه نمی توان آن  ها توجیه کرد و نشانگر سیره واقعی ائمه اطهار علیهم السلام در این مورد است.

برخورد ائمه با مادیین

نمونه های دیگر از روش برخورد معصومین با مخالفین برخورد های ائمه [ع] با پیروان مسلکها واندیشه هاى مختلف بود.  ایشان حتی با مادیین بسیار محترمانه و بدورا هرگونه طرد و لعن و ... برخورد مى کردندََ و در نزدیک کردن آنها به سوى خود تلاش مى ورزیدند به همین جهت در مجالسى که براى مناظره و بحث پیرامون مسائل اعتقادى تشکیل مى شد شرکت مى کردند و با آنان به بحث و گفتگو مى نشستند واصحاب خود را به شرکت دراین مجالس تشویق و ترغیب مى کردند.این نشستها بارها تجدید و تکرار مى شد و صاحبان افکار واندیشه هاى الحادى و مادى در فضائى آکنده از صفا و صمیمیت کفرآمیزترین افکار و عقائد را بیان مى کردند و پاسخ مى شنیدند و آن چنان این برخورد با لطف و مهربانى بود که امام صادق علیه السلام در مناظره با ملحد مصرى مى فرماید : [اى برادر مصرى] (احتجاج طبرسى ج 74.2) و به ابن ابى العوجاء زندیق مى گوید: [اى عبدالکریم بن ابى العوجاء] (احتجاج طبرسى ج 76.2)

 که خطاب با نام و نشان و به معنی کمال احترام است و ما حتی در سیره ائمه علیمهم السلام یک مورد نمی بینیم که اهانت به مقدسات و معبود و طریقه و مکتب آنان انجام می گیرد. این سیره عملى ائمه است که حتى با بت پرستان و ملحدان با کلمات زننده برخورد نمى کنند.

نمونه این جو سالم و برخورد الگو گونه ائمه(ع) را از زبان یکى از ملحدان مى شنویم :ابن ابى العوجاء با رفقاى مادى مسلکش در مسجد پیامبر نشسته بودندََ و درباره شخصیت پیامبر(ص) وانکار صانع عالم سخن مى گفتند. مفضل هم که یکى از یاران صدیق امام صادق(ع) است در گوشه اى نشسته بود و به سخنان آنان گوش مى داد. وقتى سخنان کفرآمیز آنان را شنید بر آشفت و فریاد زد: [که اى دشمنان خدا، خالق و مدبر راانکار مى کنید؟]! ابن ابى العوجاء که مفضل را نمى شناخت گفت:[از کدام گروهى ؟ اگر از اهل کلامى بیا به بحث بنشینیم واگراز یاران جعفر بن محمدى که او با ما این گونه سخن نمى گویند. گاهى حرفهاى بالاتر و تندتر و کفرآمیزترازاینها را که شنیدى در محضر وى مى گوییم ولى او با کمال بردبارى و متانت حرفهاى ما را مى شنود و صبر مى کند آنچه دراندیشه داریم بگوییم تا جائى که کلمه اى باقى نماند و در مدتى که ما سخن مى گوییم چنان با دقت و حوصله دلائل

ما را گوش مى دهد که ما گمان مى کنیم تسلیم عقیده ما شده است . سپس شروع مى کند به جواب دادن با ملایمت و با مهربانى و با جملاتى کوتاه و پرمغز چنان راه را بر ما مى بندد که قدرت فرار را از ما سلب مى کند . تو اگراز یاران او هستى بسان او با ما سخن بگو (بحارالانوار ج3 .153)

در برابراین برخورد صحیح و منطق قوى بود که مادیین سرسخت آن زمان اظهار عجز و ناتوانى مى کردند و خاضعانه سرتسلیم فرود مى آوردند و یا لااقل حاضر مى شدند به سخنانى که نفى باورهاى آنان را در پى داشت گوش فرا دهند.

این نمونه ها نیز قابل توجیه نیستند و بیانگر سیره واقعی ائمه اطهار در مقابل مخالفان خویش می باشند چرا که دلیلی نداشته است که ائمه به خاطر تقیه در مقابل مادیین نرمش نشان دهند در حالی که خلفای وقت نیز همه مسلمان هستند و آن ها را طرد کرده اند.

برخورد امام صادق علیه السلام با سایر مذاهب اسلامی

با این که گاهی ائمه و پیروان آنها مورد طعن و لعن و تکفیربرخی از مذاهب قرار مى گرفتند ولى در عین حال برخوردائمه(ع) و پیروان راستین آنها با سایر فرق اسلامى اغماض گونه والفت انگیز بود و حتى از عکس العمل افراطى برخى از شیعیان در برابر مخالفین جلوگیرى مى کردند و در بعضى از مواقع عملا نشان مى دادند که برخورد با سایر فرق و مذاهب چگونه باید باشد.

یکى ازافتخارات مالک بن انس که بعدا رئیس فرقه مالکى شد این است که مى گوید:

وقتى که به حضور جعفر بن محمد مى رسیدم به من احترام مى گذاشت خیلى خرسند مى شدم ََ و خدا را شکر مى کردم که او به من محبت دارد. (بیست گفتار.127)

این در حالی است که امام می توانست با او عادی برخورد کند و عمل امام توجیهی ندارد جز این که این نوع رفتار به هدایت او نزدیکتر بود.

و همین رفتار بسیار نیکو و سالم امام صادق (ع) بود که افراد بسیارى از فرقه هاى مختلف اسلامى را به سوی آن حضرت جذب کرده بود. تا جائى که در مجلس درس آن حضرت حاضر مى شدند از خرمن پرفیض آن حضرت خوشه ها مى چیدند و در نتیجه فکر واندیشه امام صادق(ع) همه جا منتشر مى شد.

نجاشى از حسن بن على و شاء کوفى نقل مى کند:

[انى ادرکت فى هذاالمسجد سبع ماه شیخ کل یقول حدثنى جعفر بن محمد... ] (رجال نجاشى .31)

من هفتصد عالم را در مسجد کوفه ملاقات کردم که همه از جعفر بن محمد حدیث نقل مى کردند.

و نیز وقتى که در تاریخ زندگانى اصحاب آن حضرت مى نگریم عده زیادى از اصحاب و راویان احادیث او را غیر شیعه واز سایر فرق اسلامى مى یابیم.

ائمه وتندروان

متأسفانه بسیارى از اشخاص بخاطر شدت تعصب و تعبدى که نسبت به دین و مسائل اسلامى دارند بدون توجه به مستندات شرعی دچار خودبینى و خودمحورى مى گردند و احیانا افرادى را که کمترین لغزشى از دین پیدا مى کنند تکفیر کرده و مستحق شدیدترین مجازات مى دانند. این برخورد غیراصولى تازگى ندارد و در عصرائمه برخى از مسلمانان ازاین روش ناپسند استفاده مى کردند ولى ائمه (ع) با هشدارها وانذارها مانع ازاین گونه برخوردها بودند. هشام بن البرید مى گوید: [ من و محمد بن مسلم و ابوالخطاب در کنار هم نشسته بودیم که ابوالخطاب پرسید: [عقیده شما درباره کسى که امر امامت را نشناسد چیست ؟] من گفتم : [کافراست] .ابوالخطاب گفت: [ تا حجت براو تمام نشده باشد کافر نیست]. محمدبن مسلم گفت: [اگرامام را نشناسد و جحود وانکار هم نداشته باشد کافر نیست]. به این صورت سه عقیده متضاد داشتیم . زمان حج که فرا رسید در مکه خدمت امام صادق(ع) رسیده جریان مباحثه و گفتگو را به عرض آن حضرت رساندیم و نظر امام را جویا شدیم . سپس امام سئوالاتى کردند تا بدینجا که فرمودند : [کسانى که کعبه را طواف مى کنند و به توحید و نبوت اقرار دارند آیا اینان مانند شما امام رامى شناسند؟ گفتم نه فرمودند: عقیده شما درباره اینها چیست ؟ گفتم : به عقیده من هر که امام را نشناسد کافراست . امام فرمودند: سبحان الله این عقیده خوارج است . سپس امام فرمودند: تمایل دارید که حقیقت را بگویم ؟ هشام مى دانست قضاوت امام [ع] بر ضد عقیده اوست گفت نه حضرت برآشفتند و فرمودند بسیار بد است براى شما که چیزى را که از ما نشنیده اند از پیش خود بگوئید]. (اصول کافى ج2. 401) و نظیر این برخورد راامام باقر[ع] با زراره داشته اند. (اصول کافى ج2. 382)

این ها نمونه هایی کوچک از سیره ائمه اطهار علیهم السلام در مقابل مخالفین بود که تکلیف ما را در مقابل این گونه مسائل روشن می سازد. از خداوند متعال خواستارم همه ما را به راه راستین اسلام حقیقی رهنون باشد.

برگرفته از مجله حوزه شماره 18- مقاله سیره معصومان و عالمان (آفات علم7) – برای اصل مقاله کلیک کنید.

  • منصور حسینی

وحدت اسلامی آری یا نه؟

منصور حسینی | چهارشنبه, ۹ مرداد ۱۳۹۲، ۰۴:۰۲ ب.ظ

متأسفانه آقای اللهیاری؛ با کارهای اختلاف انگیز خود به هیچ وجه به مسئله وحدت بین مسلمین توجهی ندارند و این مطلب را به سخره می گیرند در این مقاله بر آن شدیم تا وحد ت اسلامی از نظر ائمه معصومین علیهم السلام را مورد بررسی قرار دهیم با این امید که ایشان مطابق سیره اهل بیت علیهم السلام از رفتارهای تفرقه افکنانه و مخالف وحدت اسلامی پرهیز نمایند و مسئله تبری از دشمنان اهل بیت را با بی ادبی و فحاشی خلط ننمایند.




مقدمه

مهم ترین هدفِ امامان علیه السلام، وحدت مسلمانان و دوری آنان از تفرقه و منازعات سیاسی ـ اجتماعیِ دین براندازانه بوده است.

بر این اساس، مطالعه دقیق و عمیق تاریخ شیعه و به ویژه حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، مبیّن این واقعیت است که همه اقدامها، قیامها، تعلیمها و هدایتهای امامان معصوم علیه السلام برای حفظ اسلام اصیل و جلوگیری از بدعت و تحریف در دین و پیشگیری از تشتت فکری و اعتقادی و تفرقه در امّت محمد صلی الله علیه وآله و سلم بوده است؛ این خط مشی و وظیفه سترگ را همه امامان شیعه به خوبی بر عهده گرفته و به ثمر رسانده اند.

صبر و سکوت علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام؛ صبر و مقاومت و صلح امام حسن علیه السلام؛ قیام امام حسین علیه السلام؛ تعلیم و روشنگری امام سجاد و امام باقر علیهماالسلام و هم مکتب فکری امام صادق علیه السلام و سایر امامان، همه برای حفظ دین و جلوگیری از تفرقه در امت اسلامی بوده است.1

از این رو فلسفه امامت به تعبیر امام رضا علیه السلام، حفظ دین و وحدت و انسجام مسلمین است: «إِنَّ الْإِمَامَةَ زِمَامُ الدِّینِ وَ نِظَامُ الْمُسْلِمِین .»2

اتحاد مسلمانان با سلیقه ها و افکار مختلف، تنها با صدور دستور و بدون ملاحظه مبانی و اصول مشترک و ارائه چارچوب و محورهای مورد قبول همگان به هیچ وجه میسر نخواهد شد؛ از این رو امامان شیعه، مبانی، شرایط و اصول مشخصی را ارائه کردند که توجه به آنها می تواند بهترین پایه وحدت طلبی، رسیدن به اتحاد یا کاهش و جهت مند کردن اختلافات باشد.

مجموعه این موارد به 5 اصل محوری و وحدت بخش خلاصه می شود که عبارت اند از:

الف) به رسمیت شناختن اختلاف سلیقه ها و اندیشه ها؛

ب) محوریت قرآن؛

ج) تمسک به سیره و سخن پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم؛

د) توجه به اصول مشترک دینی؛

هـ.) شناخت رهبری دینی و سنت و سیره اهل بیت علیه السلام به عنوان روشن ترین راه بیان تعالیم قرآن و سنت نبوی.

پایبندی به اصول و ا دبیات نقد، تحمل مخالفان، پرهیز از تکفیر و نگاه مثبت به آنان را نیز می توان در چارچوب پذیرش این اصول ارزیابی کرد.

باید نخستین و چه بسا مهم ترین گام و مبانی وحدت طلبی را به رسمیت شناختن اختلاف و تنوع افکار، طبایع و سلایق اجتناب ناپذیر بشری به شمار آورد.3

اهتمام ائمه علیه السلام به توجه دادن به تفاوت درجات ایمان و درک مؤمنان از یک سو و نیز تقسیم معارف دینی به سطوح متفاوت از سوی دیگر می تواند گویای به رسمیت شناختن تنوع سلایق و افکار بشری از سوی آنان باشد.

 سیره عملی وحدت طلبانه امام علی علیه السلام

مطالعه در سیره امام علی علیه السلام نشان می دهد هدف آن حضرت، تنها حفظ اصل اسلام و وحدت بین عموم مسلمانان بود و در مسئله خلافت ـ که اولین اختلافی بود که در بین امت اسلامی به وجود آمد ـ حضرت علی علیه السلام با صبر و سکوت خود، اجازه نداد این اختلاف، وحدت امت اسلامی را خدشه دار سازد.4 حضرت در یکی از نامه های خود با اشاره به غصب خلافت و اختلافاتِ مقارن با آن، می فرماید: دیدم گروهی از اسلام بازگشته، می خواهند دین محمد صلی الله علیه وآله و سلم را نابود سازند؛ پس ترسیدم که اگر اسلام و طرفدارانش را یاری نکنم، رخنه ای در آن ببینم یا شاهد نابودی آن باشم، که مصیبت آن بر من سخت تر از رها کردن حکومت بر شما است، که کالای چند روزه دنیا است ... پس در میان آن آشوب و غوغا به پا خاستم تا آنکه باطل از میان رفت و دین، استقرار یافته، آرام شد.»5

امام علی علیه السلام، خود، تصریح می کند که سکوت من حساب شده بود. من از دو راه، آن را که به مصلحت اسلام نزدیک تر بود انتخاب کردم. سپس می فرماید: در این اندیشه بودم که آیا با دست تنها، برای گرفتن حق خود به پا خیزم؟ یا در این محیط خفقان زا و تاریکی که به وجود آوردند، صبر پیشه سازم؟ که پیران را فرسوده، جوانان را پیر، و مردان با ایمان را تا قیامت و ملاقات پروردگار اندوهگین نگه می دارد! پس از ارزیابی درست، صبر و بردباری را خردمندانه تر دیدم. پس صبر کردم در حالی که گویا خار در چشم و استخوان در گلوی من مانده بود.6

امام برای حفظ وحدت مسلمین و جلوگیری از پراکندگی و اختلاف امت، همچنان سکوت و مسالمت را حفظ می کرد.7

حضرت در حل مسائل و مشکلات روز با خلفا همکاری می کرد تا مبادا مشکلات داخلی، جهان اسلام را در برابر جهان کفر ناتوان نشان دهد.8

امام به وحدت امّت، اهمیت می داد و همه عواملی را که به پیوستگی و اجتماع کلمه آن می انجامید، مورد عنایت و توجه قرار می داد و در همه ادوار زندگی اش بر این وحدت، محافظت می کرد؛ زیرا حق خود را رها کرد و به خاطر حفظ امت از تفرقه و اختلاف، با خلفا به مسالمت پرداخت.9

امام علی علیه السلام پس از تصدی مقام حکومت نیز همچنان بر حفظ مصلحت نظام اسلامی و وحدت مسلمانان تأکید داشت.10

اکنون با استناد به سخن امام علیه السلام به چند مورد از سیره عملی آن حضرت می پردازیم:

الف) حریص ترین شخص بر وحدت امت اسلامی

امیر المؤمنین، علی علیه السلام خود را حریص ترین شخص به وحدت امت اسلامی می دانستند که فرمودند: « وَ لَیْسَ رَجُلٌ فَاعْلَمْ أَحْرَصَ عَلَى جَمَاعَةِ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه وآله و سلم وَ أُلْفَتِهَا مِنِّی أَبْتَغِی بِذَلِکَ حُسْنَ الثَّوَابِ وَ کَرَمَ الْمَآب ؛11 پس بدان هیچ کس همانند من وجود ندارد که به وحدت امّتِ محمد صلی الله علیه و آله و به انس گرفتن آنان به همدیگر، از من دلسوزتر باشد. من در این کار پاداش نیکو سرانجام شایسته را از خدا می طلبم.»

ب) جلب یاری خدا

امیر مؤمنان، علی علیه السلام در فرازی از یکی از خطبه هایش خطاب به مسلمانان فرمود: «وَ الْزَمُوا السَّوَادَ الْأَعْظَمَ فَإِنَّ یَدَ اللَّهِ على [مَعَ ] الْجَمَاعَةِ وَ إِیَّاکُمْ وَ الْفُرْقَةَ فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّیْطَانِ کَمَا أَنَّ الشَّاذَّةَ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْب ؛12 همواره با انبوه مردم باشید که دست خدا با جماعت (حق طلب) است و از تفرقه بپرهیزید که مردم تکرو بهره شیطان شوند؛ چنان که گوسفند تکرو بهره گرگ می شود.»

ج) حکم قتل تفرقه افکنان

امام علی علیه السلام از گروهک خوارج ـ که باعث تفرقه در میان سپاه آن حضرت شدند و گروهی را با شعارهای فریبنده از امت خود جدا کرده بودند ـ بیزاری می جوید که به دنبال سخن فوق می فرماید: « أَلَا مَنْ دَعَا إِلَى هَذَا الشِّعَارِ فَاقْتُلُوهُ وَ لَوْ کَانَ تَحْتَ عِمَامَتِی هَذِه ؛13 آگاه باشید! هر کس مردم را به این شعار (تفرقه و جدایی) فراخواند او را بکُشید هر چند زیر این عمامه من باشد.»

 

 

سیره عملی امام حسن و امام حسین علیهماالسلام

امام حسن و امام حسین علیهماالسلام هم به شیوه های گوناگون کوشیدند تا دین را حفظ و از وحدت مسلمین پاسداری کنند.

امام حسین علیه السلام در نامه خود به سران قبایل نوشت: «ما برای حفظ وحدت و دوری از تفرقه و جدایی امّت اسلامی ... از حقّ خود، چشم پوشیدیم. در صورتی که یقین داشتیم ما به مقام خلافت و امامت، از کسانی که آن را عهده دار شده اند، شایسته تریم.»14

فاجعه کربلا، شیعیان را وحدت بخشید و روح همکاری را میان آنان به وجود آورد، پس از آنکه از کمبود هیجان و فداکاری در دفاع از عقیده خود (مبنی بر شرعی بودن حق خلافت خاص اهل بیت علیه السلام) رنج می بردند، آن احساس، دگرگون شد و قوی ترین نیروی فعّالی گشتند که برای سرنگونی حکومت امویان شتافتند و همگی با شعار: «یا لثارات الحسین»، برای خونخواهی حسین علیه السلام به پا خاستند.15

  

سیره وحدت طلبانه دیگر امامان علیه السلام

در بررسی سیره سایر ائمه علیه السلام نیز آثار وحدت طلبی بین مسلمین به وضوح دیده می شود. ایشان در برخورد با مخالفان اعم از حاکمان اهل سنت، علمای اهل سنت و توده مردم اهل سنت، ملاک خویش را مصلحت حفظ اسلام و گسترش حدود الهی قرار داده بودند؛ در نتیجه از آنجا که حفظ وحدت بین مسلمین، لازمه حفظ اسلام در برابر جهان کفر بود، ائمه همواره از تفرقه افکنی و ستیز با مخالفین ـ به ویژه در برابر جهان کفر ـ خودداری می کردند؛ اماآن گاه که مصلحت حفظ اسلام اقتضا می کرد، در برابر مخالفینی که اصل اسلام ناب را هدف گرفته بودند، قیام می کردند و در اصلاح و هدایت آنان می کوشیدند.16

امام سجاد علیه السلام به شیوه خاصی، اسلام و سنت نبوی را حفظ کرد. آن حضرت با ترویج ارزشهای اخلاقی و معنوی، جامعه دنیازده و معنویت گریز را به بیداری و تنبه فرا می خواند؛ هواپرستی و دنیاطلبی را به عنوان عوامل مهم تهدیدکننده «ایمان و اعتقاد به خدا» معرفی می کرد و با سلاح دعا به احیای دین اسلام و حفظ آن می پرداخت. امام سجاد علیه السلام شیعیان و اصحابش را بر مواسات و احسان به یکدیگر وادار می کرد؛ زیرا بهترین ضامن اتحاد و وحدت کلمه ایشان، همین احسان به یکدیگر است و اخبار زیادی از آن حضرت در این باره رسیده است.17 حضرت زین العابدین علیه السلام در رساله حقوقش، حقوقی را اعلام فرمود که باعث وحدت مسلمین و از هم نپاشیدن اجتماع و گسترش محبّت و دوستی میان آنان می شود.18

امام باقر و امام صادق علیهماالسلام نیز با توسعه فرهنگ، علوم و معارف دینی به مبارزه با فرهنگ شرک و کفر شتافتند. امام باقر علیه السلام با احیای سنت پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم و ترویج حدیث ـ بعد از یک دوره سکوت و فترت ـ به نشر معارف دین پرداخت و یک نهضت بزرگ علمی، کلامی، فقهی و تفسیری را آغاز کرد که هرگز افول و پایانی نمی پذیرد.

دکتر احمد امین می نویسد: «جعفر بن محمد، امامی است که افتخار مسلمانان و جاودانه است، ... مسلمانان را به وحدت و همبستگی فرا می خواند؛ چرا که مؤمنان در اعتقاد به خدا و پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم اختلافی ندارند؛ هر چند در گذشته های نزدیک اختلاف داشته اند.»19

امامان شیعه پرچمداران زهد، تقوا و عرفان اسلامی بوده و... در ترویج حقایق معارف معنوی و عرفانی اسلام و جلوگیری از انحراف تصوف از عرفان اصیل، نقش مهمی در تاریخ داشته اند.20 تلاش این امامان علیه السلام نیز بر پایه حفظ اصل «جلوگیری از ایجاد تنشهای سیاسی ـ اجتماعی» بوده است.

مسیر وحدت طلبی امامان شیعه به گونه ای نبود که به تقویت، قبول و تأیید نظام خلافت اموی و عباسی بینجامد، که از طریق قهر و غلبه یا فرصت طلبی به قدرت رسیده بودند؛ بلکه باید وحدت خواهی امامان را بر محور حفظ کیان سیاسی اسلام، تقویت کلیت دولت و نظام اسلامی و جلوگیری از نابودی آنان در مقابل بیگانگان تفسیر کرد.21

به طور خلاصه، می توان برخی از تلاشهای امامان شیعه برای وحدت مسلمین را چنین برشمرد:

1. تأکید بر محوریت قرآن؛

2. دفاع از اسلام و مبارزه با خرافات و بدعتها و انحرافات فکری و جعل حدیث و تفسیر به رأی قرآن و سنت نبوی؛

3. تأکید بر سنت نبوی و ترویج و انتقال آن به نسلها و حفظ آن از تحریف؛

4. ترویج ارزشهای اخلاقی و زنده نگه داشتن روح معنوی اسلام؛ 22

5. به رسمیت شناختن تفاوتهای فکری و سلیقه ای و پذیرش لوازم آنها.

امامان شیعه با پذیرش و به رسمیت شناختن تفاوتهای فکری و اختلاف سلایق و طبایع، و وجود لایه های مختلف معنایی در آموزه های دینی، آثار و لوازم طبیعی و معقول آن را نیز به رسمیت می شناختند. آنان می کوشیدند با جهت دهی صحیح این اختلافات به مشترکات دینی بپردازند و با گشودن باب اجتهاد بر پایه معیارهایی چون قرآن، سنت صحیح و تعقل، زمینه را برای ظهور بیشتر آزادی و رشد اندیشه ها فراهم کنند. آن بزرگان، علاوه بر دعوت به وحدت، الفت اجتماعی، گذشت و سعه صدر، مبانی و محورهای مشترک بین مسلمانان را نیز مشخص می کردند و با تکیه بر آن، اختلافات فکری و سلایق مختلف مذهبی ایشان را به رسمیت می شناختند.

6. پیشگیری از نزاعهای بی نتیجه مسلمانان؛

امامان شیعه و به ویژه امام علی علیه السلام با استمرار دعوت پیامبر اسلام، همواره به ضرورت توجه به این وظیفه مهم می اندیشیدند و سیره و سخن خود را بر مبنای وحدت سیاسی و اجتماعی و جلوگیری از تنازعات بی حاصل فکری مسلمانان قرار داده بودند.

7. تقویت مبانی اخلاق اسلامی و انسجام اجتماعی؛

8. جریحه دار نکردن احساسات اهل سنت.

ائمه علیه السلام سفارش می کردند شیعیان علاوه بر شرکت در مراسم عمومی اهل سنت، از عوامل تحریک اهل سنت و اسباب بدگمانی و آشوب در جامعه اسلامی، جلوگیری کنند و آن را در شرایط نامناسب کنار بگذارند تا از تشنج و اختلاف جلوگیری شود.

4. تساوی حقوق اجتماعی اهل تشیع و تسنن؛

ائمه علیه السلام در کمکهای مادی و دستگیری از نیازمندان نیز هیچ گونه تفاوتی میان شیعیان و اهل سنت قائل نمی شدند. ائمه علیه السلام اهل سنت را همچون برادران دینی و در تمام حقوق و مزایای اسلامی شریک می دانستند.

ائمه علیه السلام در مباشرتها و برخوردهای گوناگون زندگی با اهل سنت، مراوده و ارتباط داشتند و نشانی از جدایی و مرزبندی بین ائمه علیه السلام و اهل سنت به چشم نمی خورد. آنان همدیگر را در خانه ها زیارت می کردند، بر سر سفره های همدیگر غذا می خوردند، در کسب و کار با هم شرکت داشتند و در مجالس عبادی و دینی در کنار یکدیگر بودند؛23 برای نمونه حضرت علی علیه السلام هیچگاه در بیت المال و دیگر مزایای اجتماعی، بین شیعیان و دوستداران خود و سایرین تفاوتی نگذاشته، عادلانه رفتار می کردند.24 و با آنان همدردی می نمودند.

این همه بزرگواری ائمه علیه السلام، در وحدت بخشی به مسلمین در حالی بود که با موانع و مشکلاتی از قبیل انواع فشار و اختناق سیاسی، رقابتها و تنازعات درونی اصحاب شیعی، ظهور پدیده غالی گری، و جعل و تحریف احادیث25 نیز روبه رو بودند.

آنان در داخل و خارج، با مخالفانی از قبیل صاحبان ادیان و اندیشه های غیراسلامی، خلفا و حاکمان سیاسی، 26 مذاهب کلامی و فقهی مواجه بودند.

 

پی نوشت:

1) http: //WWW.Irnon.Com مقاله وحدت در سیره اهل بیت، مهدی نکویی سامانی.

2) احتجاج، احمد بن علی طبرسی (قرن ششم)، ترجمه و شرح نظام الدین احمد غفاری مازندرانی (قرن دهم)، مرتضوی، تهران، چاپ اول، ج‏4، ص164.

3) http://noorportal.Net (به نقل از: «امامان شیعه و وحدت اسلامی»، علی آقانوری).

4)Irnon.Com http://WWW مقاله وحدت در سیره اهل بیت(، مهدی نکویی سامانی.

5) نهج البلاغه، ص‏601، نامه 62.

6) نهج البلاغه، ص‏45، خ 3.

7) زندگانی حسن بن علی علیهماالسلام (دوجلدی)، باقر شریف قرشی، ترجمه فخر الدین حجازی، بنیاد بعثت، تهران، 1352 ش، ج‏1، ص‏130.

8) مقاله انسجام اسلامی در سیره اهل بیت(، محمد حسین طارمی http. //WWW.Hawzah.Net.

9) زندگانی حضرت امام حسین علیه السلام، باقر شریف قرشی، ترجمه سید حسین محفوظی، ج‏1، ص‏511.

10) سیره سیاسی معصومان( در عصر حاکمیت، محمد ملک‌زاده، کانون اندیشه جوان، تهران، چاپ اول، 1385 ش، ص‏145.

11) نهج البلاغه، ص‏618، خ 78.

12) همان، ص‏240، خ 127.

13) همان

14) سه مقتل گویا در حماسه عاشورا، نوشته مؤلفان، ترجمه:‌عبد الرحیم عقیقی بخشایشی، نوید اسلام، قم، چاپ دوم، 1382 ش، ص‏41.

15) زندگانی حضرت امام حسین علیه السلام، ج‏3، ص‏531.

16) مقاله انسجام اسلامی در سیره اهل بیت(، محمد حسین طارمیhttp://WWW.Hawzah.Net .

17) تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام (دو جلدی)، باقر شریف قرشی، ترجمه محمدرضا عطایی، آستان قدس رضوی، مشهد، 1372 ش، ج‏2، ص‏150.

18) تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام، ج‏2، ص‏466.

19) امام صادق علیه السلام و مذاهب چهارگانه، اسد حیدر، ترجمه حسن یوسفی اشکوری، شرکت سهامی انتشار، تهران، چاپ اول، 1369 ش، ص‏89 ـ‌ 90.

20) http: //WWW. Irnon. Com، مقاله وحدت در سیره اهل بیت علیهم السلام،‌ مهدی نکویی سامانی.

21) http://noorportal.Net/ (به نقل از: «امامان شیعه و وحدت اسلامی»، علی آقانوری) (با تلخیص).

22). Http: //WWW.Irnon.Com، مقاله وحدت در سیره اهل بیت علیهم السلام، مهدی نکویی سامانی.

23) مقاله انسجام اسلامی در سیره اهل بیت(، محمدحسین طارمی (به نقل از: فاطمه زهرا داوودی اهل بیت در کتاب و سنت، چهاردهمین کنفرانس بین المللی وحدت اسلامی، خرداد ماه 80، انتشارات دانشگاه مذاهب اسلامی، ص‏33).

24) http://noorportal.Net/ .

25) (به نقل از: «امامان شیعه و وحدت اسلامی»، علی آقانوری).

26) امویان، تفرقه و اختلاف را میان مسلمانان گسترش دادند و تعصبهای قبیله‌ای را زنده ساختند و بدگویی میان خاندانها و قبایل عرب را تشویق نمودند تا وحدتی میان مسلمین پدید نیاید. (زندگانی حضرت امام حسین علیه السلام، ج‏2، ص‏363).

 

منبع: ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره161. برای دیدن اصل مقاله کلیک کنید.

 

 

 

 

 

  • منصور حسینی

آیت الله خوئی و ولایت فقیه (2)

سید مسیح حسینی | پنجشنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۲، ۰۸:۲۳ ب.ظ

 منبع: http://www.ahlebait-tv.blogfa.com

همانطور که در پست قبلی وعده داده بودیم در این پست به بررسی نظر فقهی آیت الله خوئی در باب ولایت فقیه می پردازیم.

آیت الله العظمی خویی رحمت الله علیها

لازم به ذکر است که مطلب ارائه شده بر گرفته از مقاله آیت الله معرفت (که از شاگردان مبرز فقه و اصول آیت الله خوئی در نجف بوده اند) می باشد که اصل آن با عنوان »ولایت فقیه از دیدگاه شیخ انصاری و آیة الله خویی« نگاشته شده است.

  • سید مسیح حسینی

آیت الله خوئی و ولایت فقیه (1)

سید مسیح حسینی | پنجشنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۲، ۰۸:۲۲ ب.ظ

منبع : http://www.ahlebait-tv.blogfa.com

سیره عملی آیت الله خوئی در مورد ولایت فقیه:

با این که اختلاف نظر در بین فقها امری حل شده است و مسائل فقهی همیشه در یک سیر تطور و تکاملی قرار داشته است یکی از مسائلی که آقای اللهیاری برای انکار ولایت فقیه به آن تمسک کرده اند نظر آیت الله خوئی در مسئله ولایت فقیه است. طبق گفته آقای اللهیاری تشکیل حکومت در زمان غیبت جایز نیست و آقای خوئی نیز مطابق همین امر نظر داده اند و هیچ ولایتی را برای فقیه جایز نشمرده اند بنابراین تشکیل حکومت از سوی فقیه جایز نمی باشد. به نظر ما اگر چه آقای خوئی در این مورد نظر خاصی را ارائه داده اند اما امر به آن گونه که آقای اللهیاری گفته اند نیست. این پست پیش در آمدی است بر مقاله ای که در پست بعدی خواهیم گذاشت و در آن به طور مفصل نظر آقای خوئی را مورد بررسی قرار خواهیم داد. آن چه در این پست می آید یک سخنرانی است که تحلیلی است بر فضای صدور نظرات حضرت آیت الله خوئی و هم چنین سیره عملی ایشان در مورد ولایت فقیه که با استناد به نظرات شاگردان و نزدیکان ایشان بیان شده است.

کلیپ را ببینید:

  • سید مسیح حسینی

اللهیاری و ادله ولایت فقیه از منظر امام خمینی

سید مسیح حسینی | پنجشنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۲، ۰۸:۰۱ ب.ظ

منبع : http://www.ahlebait-tv.blogfa.com

آقای اللهیاری بارها در شبکه خود مسئله ولایت فقیه را، امری ساخته دست بنیانگذاران نظام جمهوری اسلامی ایران معرفی کرده اند که هیچ گونه دلیل و مدرک شرعی ندارد اگر چه آقای اللهیاری خود را فقیه نمی دانند ولی با این همه با اظهار نظرهای جاهلانه خود در مسائل فقهی همیشه اخلاق اسلامی و تقوای خود را زیر سئوال برده اند. جهت استظهار ایشان و پاسخ به این مسئله مقاله ای را در مورد برخی از ادله امام خمینی در مورد ولایت فقیه در منظر شما عزیزان قرار می دهیم.

  • سید مسیح حسینی

اللهیاری و ولایت فقیه از منظر شیخ مفید

سید مسیح حسینی | پنجشنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۲، ۰۷:۵۹ ب.ظ

منبع : http://www.ahlebait-tv.blogfa.com

آقای اللهیاری مدیر و مجری شبکه اهل بیت در یک برنامه زنده به فقهای معاصر شیعه نسبت دروغ داده و این مسئله را که جناب شیخ مفید قائل به ولایت فقیه بوده اند را یک دروغ از سوی فقها دانسته است این در حالی است که خود آقای اللهیاری در مباحث فقهی اعتراف به ضعف علمی خود داشته اند. این نسبت دروغ به فقهای بزرگ شیعه با اعتراف ایشان به ضعف علمی، خود نشان گر بی تقوایی و خودبینی بیش از حد ایشان در فهم دین است. ما در این جا نظر شیخ مفید در مورد ولایت فقیه را مورد بررسی اجمالی قرار داده ایم تا بی اطلاعی یا کم فهمی ایشان در این مسئله روشن شود.

  • سید مسیح حسینی